با سلام خدمت دوستان عزیز
چند شب جشن گلریزان داشتیم .جاتون خیلی خالی این جشن به همت زورخانه امیر عرب بیرجند و هیئت ابولفضلی هر ساله نزدیک عید نوروز برگزار می گردد عواید حاصل از ان جهت خرید لباس و کفش برای کودکان مستحق هزینه می گردد .جای شما خالی خیلی حال داد نزدیک به سی میلیون جمع شد . من هم یه خدمتگذار در این جمع بودم به من یکی که خیلی درس داد از چک های بی نام و نشان و پولهایی که میرسید و میگفتند تورو خدا اسممون رو نخونید .واقعا دستشون درد نکنه به قول ما بیرجندیها صد دردنیا و هزار درآخرت نصیبشون بشه .
جا داره از پهلوان مهدی قمری و بقیه دوستانشون که باعث و بانی این امر خیر بودند یادی بکنیم و بگویم دست مریزاد.
آهنـگ باران
امروز دلتنگم ولی دلتنگ باران
می آیدم از دور گاهی زنگ باران
اینجا کویر سالهای آتش و سوز
انگار می آید نوای چنگ باران
دل خسته از صدها سوال بی جواب است
دل را جوابی ده خدا ! همرنگ باران
این پنجره احساس تلخی دارد از هجر
بشکن سر این درد را با سنگ باران
آهنگ دل در خشکسالی سوخت آری
رحمی کن و امشب بزن آهنگ باران
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من
ز من هر آنکه او دور، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک، از او جدا، جدا، من
نه چشم دل به سوئی، نه باده در سبوئی
که تر کنم گلوئی بیاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ؟ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم، در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
سیمین بهبهانی